دردی که در سینه دارم ، دوای آن وجود تو است.
آن فریادی که در سینه من برپاست ، فریادیست که از اعماق قلب من است.
این تپشهای قلب من است که با فریاد، تو را صدا میکنند.
تو را صدا میکنند و از تو یاری می جویند.
مرا یاری کن ، تو که دوای دردهای منی ، قلب مرا تسکین کن.
ای تو که تنها نیاز منی ، مرا از همه چیز و همه کس بی نیاز کن.
من که جز تو کسی ندارم ، مرا از این تنهایی رها کن.
رها کن مرا از غمهایم ، خاموش کن آتش غصه هایم ، به تو پناه میبرم ای تنها پناه بی کسی ها ، درهای رحمتت را به رویم باز کن.
سجده میکنم بر خاک تو ، اشک میریزم به عشق تو ، ای تو که معنای واقعی یک عشقی.
هر گاه به تو پناه می آورم ، دیگر احساس بی کسی نمیکنم ، نگاه کن به من خسته ، گوش کن به درد این دلشکسته ، دستهایم را بگیر و مرا یاری کن ،اگر تا آخر عمر بخواهی با چشمهای خیسم سجده میکنم به خاکت ، مرا آرام کن.
آن کسی که از او یاری میخواهم ، آن کسی که میدانم همیشه با من است، هوای مرا دارد و با من وفادار است ، او خدای آسمانهاست که همیشه یار و یاور من است.