عنوان | پاسخ | بازدید | توسط |
از کجا بفهمیم پرده بکارت وجود داره | 0 | 1362 | asal |
درمان خود ارضایی: | 0 | 584 | asal |
پرده بکارت | 0 | 499 | asal |
بزرگ کردن سینه به روش طبیعی | 0 | 759 | asal |
چطور یک ارتباط عاشقانه را زنده نگه داریم؟ | 0 | 409 | asal |
روابط جنسی از منظر قرآن | 0 | 472 | asal |
رابطه جنسی در هنگام حاملگی | 0 | 500 | asal |
در زندگی زناشویی | 0 | 348 | asal |
راحت ترین درمان آلرژی فصلی چیست؟ | 0 | 407 | asal |
عامل آلرژی فصلی در بهار کجاست؟ | 0 | 299 | asal |
تنگی مجرای ادرار در زنان | 0 | 701 | haniko |
وجود خون در مایع منی | 0 | 523 | haniko |
بوسیدن، لمس کردن عاشقانه و رابطه جنسی دهانی | 0 | 5666 | asal |
آلودگی تنه آلت | 0 | 447 | asal |
بیماریها و مشکلات پوستی دستگاه تناسلی مردان و زنان | 0 | 380 | nozar70 |
نکاتی که برای پیشگیری از عفونت واژن باید رعایت شود | 0 | 346 | nozar70 |
عفونت شایع دیگر واژنTrichumoniasis | 0 | 305 | nozar70 |
عفونت به سمت دهانه رحم، | 0 | 296 | nozar70 |
همسر شما باید درمان بشود؟ | 0 | 293 | nozar70 |
چگونه از ابتلا مکرر به این بیماری پیشگیری کنیم؟ | 0 | 328 | nozar70 |
بهنوش طباطبایی و مهناز افشار
بهنوش طباطبایی و حسام نواب صفوی
بهنوش طباطبایی به همراه همسرش مهدی پاکدل و جواد عزتی
در قرآن كريم واژة جهاد بيشتر به معني به كارگيري كلية امكانات براي دفاع از اسلام و نشر دعوت و معارف آن مطرح شده است، و نيز به مفهوم مبارزه با هواي نفس و تطبيق خواستههاي خود با خواستههاي الهي، و تسليم ارادة او به كار رفته است 2 كه نهايتاً زندگي بر مبناي تحصيل رضاي خدا را نويد ميبخشد. البته جهاد با مال و جان نيز كه فداكاري همه جانبه با مال و جان در راه خداست، به معني تمام كلمه، تحقق نمييابد.
ابعاد فعاليتهاي انسان
تحركات و فعاليتهاي وجودي انسان دو نوع است: يك نوع آن تابع قانون و نظام تكويني و طبيعي است به طوري كه اراده و اختيار انسان در آنها دخالتي ندارد3 مانند فعل و انفعالات دستگاه گوارش و تنفس و سلسله اعصاب و امثال آن، كه بر طبق نظام فطري و تكويني الهي و به طور غير ارادي انجام ميگيرد، و نيز بر بخشي از فعاليتهاي اجتماعي بشر، سنتها و قوانيني حاكم است كه در اختيار او نميباشد و شرح آن در طي مباحث بعدي خواهد آمد. اما نوع ديگر از تحركات و تلاشهاي آدمي تابع اراده و خواست اوست كه به طور مثال انسان در به كارگيري حواس و مشاعر ظاهري و باطني خود بصورت ارادي عمل ميكند؛4 و به طور كلي در محدودة فعاليتهاي ارادي خود آزاد است و ميتواند با انتخاب و اختيار خود از امكانات و ابزارهاي دروني و بيروني براي نيل به اهداف خويش بهرهبرداري كند، و اين فعاليتهاي ارادي بالفطره و به حكم وجدان براي انسان ثابت است و وجه امتياز او از ساير حيوانات نيز ميباشد.
همين نكته در مورد فعاليتهاي جمعي هم مطرح ميشود. بنابراين، حوزة اختيارات جمعي هم در رسيدن به اهداف خود محدود است چنانكه در قرآن ميفرمايد: «اگر خدا بعضي مردم را در مقابل برخي ديگر برنميانگيخت، فساد روي زمين را فرا ميگرفت».5
انسان فطرتاً اجتماعي است
اكنون كه ارزش قانون و نظم و نقش آن در زندگي بشر و برابر بودن ارزش آن با اصل حيات انسان به اجمال بيان شد، اين نكته نيز اضافه ميشود كه قانون حاكم بر جامعة انساني بايستي با نيازها و استعدادها و مصالح فردي و اجتماعي بشر منطبق و منسجم باشد، بتواند تكامل و پيشرفت همهجانبة جوامع بشري را ميسّر سازد، و در غير اين صورت زندگي فردي و اجتماعي انسان به سقوط و نابودي كشيده خواهد شد.
قانونگذاري و تنظيم برنامة زندگي بشر فقط شايستة ذات پروردگار است. مفهوم قانون دربردارندة دو بُعد است يكي حاكميت و قيوميت و ديگري ربوبيت؛ و در حقيقت اين دو وصف به قانونگذار برميگردد. به اين مفهوم كه حق حاكميت و صفت ربوبيت از آن قانونگذار است و اين ارادة اوست كه از طريق وضع قانون ارادة انسانها را به تسخير خود درميآورد و جوامع انساني را مطابق آن ميپروراند، و اوست كه رب و مربي و حاكم و قيوم است و ديگران عبد و مربوب و محكوم به تبعيت از قانونند، زيرا در اطاعت از قانون تسليم بدون قيد و شرط و پذيرش مطلق نهفته است. و به دلايل روشن انسان كوچكتر از آن است كه صلاحيت قانونگذاري و مقام قيوميت و ربوبيت براي ديگر انسانها را داشته باشد، آن هم قانوني جامع و به بلنداي زندگي و خواستهها و استعدادهاي بيحد و حصر انسان و بدور از هر پيرايهاي كه باعث تفرقه و جدايي و دشمني و جنگ و ستيز از قبيل نژاد و مليت و وطن و طبقه و حزب و...باشد.
لذا قرآنكريم با بيان شيوا و رسا ميكوشد تا بشر را آگاه و حاكميت الهي را با پذيرش انسانها برقرار سازد، و اربابان زر و زور را از حاكميت بر جوامع آنها بزدايد، و تنها راه اصلاح زندگي بشر را برقراري حاكميت و ربوبيت اللّه و زدودن سلطه انسانها بر يكديگر ميداند. خداوند بشر را براي رحمت و زندگي جاودان آفريده، و براي سير تكاملي او به سوي هدف نهايياش برنامه و نظام جامعي مقرر فرموده است، و انسانهايي را از ميان آنان به عنوان پيامبر برانگيخته تا به وسيلة آنان برنامه و قانون خود را ارسال و ابلاغ كند، تا زندگي در ساية عدالت و قسط براي افراد بشر فراهم شود،درسورة حديد ميفرمايد: همانا پيامبران خود را با أدله و معجزات (به خلق) فرستاديم و برايشان كتاب و ميزان عدل نازل كرديم، تا مردم به راستي و عدالت گرد آيند و آهن (و ديگر فلزات) را كه در آن هم سختي و كارزار و نيز منافع بسيار بر مردم است براي حفظ عدالت آفريديم.7
بنابراين، قرآن با تعبيرات و بيانات گوناگون انسان را دعوت ميكند كه اساس زندگي خود را مطابق احكام دين و مقررات الهي بنا كند؛ و از پيروان اسلام مؤكداً ميخواهد براي دفاع از دين و مقررات الهي به پا خيزند و با آنهايي كه قصد دارند زندگي انسانها را به فساد بكشندو خود را قيم، مربي و مصلح جلوه دهند، و جوامع انساني را براي نيل به اهداف پست و پليد خود استثمار كنند، مبارزه نمايند. و چنانچه انسان نظام زندگي اختياري خود را با نظام تكويني وجودش هماهنگ كند، يعني در زندگي فردي و اجتماعي تابع نظام و مقررات همان ناظم و خالق حقيقياش باشد، به طور كامل به اهداف وجودي و كمالات انسانيش نايل ميشود. قرآن مجيد براي جلب توجه انسان به اين نكته حياتي ميفرمايد: «و اوست خدايي كه براي شما بندگان گوش و چشم و قلب آفريد»8 (يعني ابزار حيات و ادامة آن را كه دستگاه شنوايي و بينايي و نيروي فكر و ادراك است به تو عطا فرمود)، و در جاي ديگر ميفرمايد: « و باز يكي از آيات لطف الهي اين است كه براي شما از جنس خودتان جفتي بيافريد كه در بر او آرامش يافته، با هم انس گيريد و ميان شما رأفت و مهرباني برقرار فرمود»9. و باز ميفرمايد:«و خواب را براي شما ماية قوام حيات و استراحت قرار داديم»10. و نيز فرموده است:« او خوايي است كه همة موجودات زمين را براي شما خلق كرد»11. و در جاي ديگر ميفرمايد:«خداي ما آن كسي است كه او همة موجودات عالم را نعمت وجود بخشيده، سپس به راه كمالش هدايت كرده است»12.
نظير اين آيات در قرآن بسيار است كه تأمين همة وسايل و ابزار حيات براي انسان را متذكر ميشود و اينكه او را آفريده و خود به نيازمنديهايش آگاهي كامل دارد و آنها را به او يادآوري و برايش فراهم ميكند، و اينها همه در زندگي تكويني و غير اختياري انسان است. اما در مورد تعيين نظام و برنامظه زندگي اختياري، بشر هم فقط خالق يكتاي هستي را درخور و شايسته اين امر دانسته و اوست كه با علم و قدرت مطلق خود،قوانين جامع و كاملي را ارائه فرموده است كه ضامن تأمين سعادت واقعي انسان ميباشد. در اينباره ميفرمايد:« اوست خدايي كه رسول خود را با دين حق به هدايت خلق فرستاد»13. و در جاي ديگر ميفرمايد:«اوست خدايي كه بر بندة خود(محمد مصطفي«ص») آيات روشن نازل كرد تا شما بندگان را از ظلمات (جهل و عصيان) بيرون آورد،و به نور(علم و ايمان) رهبري كند»14.
ونيز ميفرمايد: «خدا در عالم به خلق حكم ميكند و غير او آنچه را به خدايي ميخوانند هيچ حكم(و اثري) در جهان نتواند داشت»15.
و در سورة زمر فرموده است: « و آنان كه از پرستش طاغوت دوري جسته و به درگاه خدا با توبه و انابه بازگشتند آنها را بشارت و مژده رحمت است»16.
و آيات بيشمار ديگري كه با لحنهاي گوناگون ميكوشد تا انسان رابه اين حقيقت متوجه سازد كه براي نيل به سعادت واقهي ميبايستي راه و نظام زندگي خود را از تنها منبع فيض و رحمت يعني خالق و پروردگار جهان هستي دريافت كند، و غير او را بر خود ولي و قيم قرار ندهد و تحت سلطه و حاكميت غير خدا در هيچ زمينهاي واقع نشود. قرآن كريم گاهي الگوهايي را نام ميبرد كه در طول زندگي پرفراز و نشيب خود بيتابانه و بيوقفه و قهرمانانه به جهاد و تلاش در راه خدا به معني تمام كلمه برخاستهاند و توانستهاند بر پاية ايمان و عشق به خدا پيروزمندانه از صحنههاي نبرد بيرون آيند، و به عنوان شاهدان عيني درآيند و سرمشق و الگوي انسانها و شايستة مقام رهبريت شوند.
سورة يوسف بيانگر تلاش و جهاد در صحنةزندگي براي خدا از سوي يك انسان است، حضرت يوسف(ع) كه در مقابل جور و ستم برادران بردباري پيشه كرد و لحظهاي از ياد خدا غافل نشد و مورد تحقير مصريان قرار گرفت و در بازار بردهفروشان به معرض فروش گذاشته شد و در تمام اين آزمايشهاي الهي هيچگاه بيتابي از خود نشان نداد و با ياد پروردگار و اتكا به رحمت او همچنان استقامت كرد و پايداري ورزيد تا اينكه بحرانيترين و پرطوفانترين صحنة مبارزه با نفس را، آنگاه كه ملكة مصر با طنازي و زينت و آرايش تمام عيار او را به كاميابي از خويش دعوت نمود، با موفقيت پشت سر گذاشت و دائماً از صحنههاي جهاد و مبارزه يكي پس از ديگري پيروزمندانه بيرون آمد تا اينكه طاغوتيان دست به دست هم داده و با جمعي از زنان اشراف مصر به سوي يوسف(ع) هجوم بردند تا بتوانند با اين توطئه او را شكست داده، به اسارت خود درآوردند، ولي بالاخره ناكام ماندند و يوسف پيروزمندانه مدال « انّه من عبادنا المخلصين» را به خود اختصاص داد و علم رؤيا و مقام رسالت الهي به او اعطا شد، و سرانجام او را به خاطر جبران ناكاميها و شكست خودشان به زندان انداختند. در اين صحنه نيز يوسف(ع) دست از مبارزه بر نداشت و با به كارگيري منطق و استدلال با همنشينان زندانيش، كه از جنود طاغوت و پيروان باطل بودند، وارد بحث شد و احقاق حق شد و خطاب به همراهانش ميفرمود: اي دو رفيق زندان ( من از شما ميپرسم ) آيا خدايان متفرق بيحقيقت( مانند بتان و فراعنه و غيره ) بهتر در نظام خلقت مؤثرند يا خداي يكتاي قاهر؟19
سئوالي است كه فطرت آدمي را بيدار ميكند كه خدا يكي است. پس، اين اربابان گوناگون از كجا آمدند؟ آنكه شايستةمقام ربوبيت است فقط خداوند قاهر است و هر بدبختي و فساد و خونريزي و اختلافي كه دامنگير بشر شده به وسيلة مدّعيان ربوبيت بوده و هست. اين غاصبان حق حاكميت الهي با خدعه و نيرنگ و قهر و زور، در طول تاريخ، جوامع انساني را به فساد و تباهي كشيدهاند. اين اربابان زمين لحضهاي از اميال و هواهاي خود خلاصي نيافته، براي حفظ قدرت خود و كوبيدن هر قدرت احتمالي، كه سلطه آنها را تهديدكند، تلاش نمودهاند، و در مقابل رسولان و پيام آوران الهي و پيروان آنان صف آرايي كردهاند، و حال آنكه خداوند متعال از همة جهانيان بينياز است و از ارسال پيغمبران و فرو فرستادن اديان آسماني جز اصلاح و تقوا و عمران و آبادي زمين و ارشاد انسان در مسير كمال و رسيدن به هدف نهايي حيات منظوري در كار نيست، حتي بخش مخصوص عبادات را كه واجب فرموده است به خاطر اصلاح جانها و دلها و افكار بشر است، وگرنه ذات مقدس او بينياز از عبادات انسانهاست.20
سپس يوسف (ع) در دنبالة سخن چنين ميگويد: و تنها حكمفرماي عالم وجود خداست و (به شما بندگان ) امر فرموده است كه جز آن ذات يكتا كسي را نپرستيد، اين آيين محكم است، ليكن اكثر مردم بر اين حقيقت آگاه نيستند.21
بنابراين، حكم به مفهوم تشريع قانون و برنامة زندگي انسان مخصوص ذات اقدس حق است، زيرا الوهيت و خالقيت خاص اوست و كساني كه ادعاي صلاحيت حاكميت و قانونگذاري براي بشر دارند با صفات خاص حضرت حق به مبارزه برخاستهاند. اما لازمة اين ادعا آن نيست كه مدعي الوهيت هم باشد و بگويد« أنا ربكم الأعلي » (همانطوري كه فرعون مدعي شد)، بلكه همين قدر كافي است كه آيين و شريعت الهي را از صحنة زندگي كنار زند و از خود و يا از منابع ديگر بشري الگو و فرهنگ زندگي را انتخاب نمايد.
در نظام اسلام مصدر قانون فقط خداست و حاكم اسلامي مبلغ و راهنما و مجري و تنفيذ كننده قوانين الهي ميباشد؛ و از آنجا كه انسان در زندگي فردي و اجتماعي لزوماً ميبايستي تن به عبوديت و حاكميت قانون و نظام بدهد، و چنانچه از اديان و شرايع الهي پيروي نكند بيدرنگ به عبوديت و اسارت اميال و شهوات بيحد و حصر خود يا ديگر انسانها دچار خواهد شد و در نتيجه امتياز انسان بودن را از دست داده، به مرتبة حيوانيت سقوط خواهد كرد، قرآن كريم در اين باره ميفرمايد: «كساني كه از ايمان به خدا كفر ورزيدند و از تسليم به دين و آيين حقّ الهي سرباز زدند زندگي آنان و حرص و طمع ايشان بر شكم و خوراك مانند حيوانات خواهد بود.» 22 و اين ضربه سهمگيني بر پيكر مقام والاي انسانيت است كه موجب شقاوت و بدبختي ابدي خواهدبود.
سرانجام افتان و خيزان، خودش را به ما رساند و جثه كوچكش را پرت كرد توي سنگر. برايمان آب آورده بود. نگاهي به صورت نوجوانش انداختم. در ميان آتش و خون، در آن ميدان كارزار كه مرد مي خواست بماند و بجنگد، بهنام در شهر مانده بود... |
| |
شوهری ادعا دارد که توسط خانواده تونسی همسر بسیار جوانش گروگان گرفته شده است و او را تهدید کرده اند که اگر پس اندازش را به آنها ندهد ، انگشتانش را قطع خواهند کرد. به گزارش پارس مطلب پائول فیتز...
شوهری ادعا دارد که توسط خانواده تونسی همسر بسیار جوانش گروگان گرفته شده است و او را تهدید کرده اند که اگر پس اندازش را به آنها ندهد ، انگشتانش را قطع خواهند کرد.
به گزارش پارس مطلب پائول فیتز پاتریک 56 ساله اهل انگلستان با امبارکیا 30 ساله در تعطیلاتی که در تونس به سر برد آشنا شد و چند ماه بعد با او ازدواج کرد. ولی وقتی دوباره به تونس برگشت تا عروس جوانش را ببیند به گزارش پارس مطلب این موضوع را دریافت و به زودی ماجرای عاشقانه اش تبدیل به کابوس شد.
پیرمرد ساده لوحی که تصور کرد دختر جوان عاشقش شده
او ادعا می کند که در اولین شب ماه عسل ، او را تنها در اتاق به مدت 10 روز زندانی و تهدید کردند. آقای فیتزپاتریک که کارمند بازنشسته دادگستری است و توانست از خانه فرار کند و قبل از پرواز به سمت خانه به سفارت انگلیس رفته و موضوع را اعلام کرد.
او گفت : "آنها همه پولی که همراهم بود به همراه لپ تاپ و لباس هایم را گرفته وبه گزارش پارس مطلب ازمن تقاضای کارت بانکی و پول نقد کردند و خواستند برای دریافت پول با بانک تماس بگیرم."
این آقا سال گذشته در تعطیلات با امبارکیا آشنا شد ، پس از بازگشت به خانه ، او با وی تماس گرفت که دلش برایش تنگ شده و او دوباره به تونس بازگشت ، این رفت و آمد 10 بار دیگر اتفاق افتاد و سرانجام در ماه آوریل با یکدیگر ازدواج کردند.
او اضافه کرد: "بسیار احمق بودم که فکر می کردم او عاشق من است، برای او فقط جنبه کوپن غذا داشتم."
پیرمرد ساده لوحی که تصور کرد دختر جوان عاشقش شده
سرگرمي تو، شده بازي با اين دل غمگين و خستم
يادت نمياد، اون همه قول و قرارايي كه با تو بستم
با اين همه ظلم،تو ببين باز چه جوري پاي اين همه قول و قرار، من نشستم
نشكن دلمو، به خدا آهم ميگيره دامنتو عاقبت يك روز
نگو بي خبري، نگو نميدوني دلم پر از يك نفرينه سينه سوز
نگو بي خبري، نگو نميدوني وقتي كه نيستي گريه شده كار اين دل عاشق شب و روز
ديوونه نكن، دلمو آهم ميگيره دانمتو عاقبت يك روز
نگو بي خبري، نگو نميدوني دلم پر از يك نفرينه سينه سوز
نگو بي خبري، نگو نميدوني وقتي كه نيستي گريه شده كار اين دل عاشق شب و روز
سرگرمي تو، شده بازي با اين دل غمگين و خستم
يادت نمياد، اون همه قول و قرارايي كه با تو بستم
با اين همه ظلم،تو ببين باز چه جوري پاي اين همه قول و قرار، من نشستم
نشكن دلمو، به خدا آهم ميگيره دامنتو عاقبت يك روز
نگو بي خبري، نگو نميدوني دلم پر از يك نفرينه سينه سوز
نگو بي خبري، نگو نميدوني وقتي كه نيستي گريه شده كار اين دل عاشق شب و روز
ديوونه نكن، دلمو آهم ميگيره دانمتو عاقبت يك روز
نگو بي خبري، نگو نميدوني دلم پر از يك نفرينه سينه سوز
نگو بي خبري، نگو نميدوني وقتي كه نيستي گريه شده كار اين دل عاشق شب و روز
نشكن دلمو، به خدا آهم ميگيره دامنتو عاقبت يك روز
نگو بي خبري، نگو نميدوني دلم پر از يك نفرينه سينه سوز
نگو بي خبري، نگو نميدوني وقتي كه نيستي گريه شده كار اين دل عاشق شب و روز
تو از شهر غریبه بی نشونی اومدی
تو با اسب سفید مهربونی اومدی
تو از دشتای دور و جاده های پر غبار
برای همصدائی هم زبونی اومدی
تو از راه می رسی پر از گرد و غبار
تموم انتظار میاد همرات بهار
چه خوبه دیدنت چه خوبه موندنت
چه خوبه پاک کنم غبارو از تنت
غریبه آشنا دوست دارم بیا
منو همرات ببر به شهر قصه ها
بگیر دست منو تو دستات
چه خوبه سقفمون یکی باشه با هم
بمونم منتظر تا برگردی پیشم
تو زندونم با تو من آزادم
تو از شهر غریبه بی نشونی اومدی
تو با اسب سفید مهربونی اومدی
تو از دشتای دور و جاده های پر غبار
برای همصدائی هم زبونی اومدی
تو از راه می رسی پر از گرد و غبار
تموم انتظار میاد همرات بهار
چه خوبه دیدنت چه خوبه موندنت
چه خوبه پاک کنم غبارو از تنت
غریبه آشنا دوست دارم بیا
میشینم میشمرم روزا و لحظه ها
تا برگردی بیای بازم اینجا
چه خوبه سقفمون یکی باشه با هم
بمونم منتظر تا برگردی پیشم
تو زندونم با تو من آزادم
آهنگ اون منم از گوگوش
اون که هر چی ابر دنیاست
خونه داره تو چشاش
اون که ناچاره بخنده
اما گریست خنده هاش
اون که تو شهرش غریبه
با یه عالم آشنا
هیچ کودوم باور نکردن
غربت تلخ صداش
اون منم اون منم اون منم
بغضمو تو گلوم میشکنم
دیروز من مثل امروز
مثل فرداست هر روز دستام
سرد و تنهاست
دیروز امروز فردا
خیلی سخته این تنهایی
بی فردایی تنها موندن
تنها خوندن تنها تنها تنها
اون که خیلی قصه داره
رو لبای بی صداش
مونده فریادش تو سینه
در نمیاد از لباش
قد یه دنیا کتابه
با یه عالم گفتنی
هر کودوم از غصه هاشو
هر کودوم از قصه هاش
اون منم اون منم اون منم
بغضمو تو گلوم میشکنم
اون که هر چی ابر دنیاست
خونه داره تو چشاش
اون که ناچاره بخنده
اما گریست خنده هاش
اون که تو شهرش غریبه
با یه عالم آشنا
هیچ کودوم باور نکردن
غربت تلخ صداش
اون منم اون منم اون منم
بغضمو تو گلوم میشکنم
اون منم اون منم اون منم
بغضمو تو گلوم میشکنم
اون منم اون منم اون منم
بغضمو تو گلوم میشکنم
مثل يك صبح آفتابي بود
آسمان زلال وآبي بود
به درخت و بهار عادت داشت
با افق هاي سبز نسبت داشت
هر كجا بود، عشق با او بود
آب، آيينه،روشنا، او بود
جاده اي بود، تا كجا مي رفت
راست تاخانه ي خدا مي رفت
همچنين گياه صحرا بود
هم صدا با نگاه صحرا بود
هم صدا با نگاه دريا بود
هم ركاب بهار مي آيد
بر نسيمي سوار مي آيد
دامني، «گل چكامه» با خود داشت
روي هر لب ترانه اي مي كاشت
ز آشنايي هم آشنا تر بود
وز رهايي هم او رها تر بود
با نگاه كبوتران مي ديد
با دهان شكوفه مي خنديد
با شب و اشك ارتباطي داشت
وسعتي بود،انبساطي داشت
عاقبت از زمين رخوت جست
چون پرستو به آسمان پيوست
تعداد صفحات : 13
ادبیات معاصرو برگزیده های کوتاه عاشقانه
ماساژ جنسي در بانوان ماساژ جلوي بدن: