loading...
غم هاوخاطرها
آخرین ارسال های انجمن
s2. بازدید : 101 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

تا حالا بهت نگفتم ولی حالا می‌خوام بگم بی تو میمیرم ..

می‌خوام بگم تو دنیای منی ..

می‌خوام بگم با تو بودن چه لذتی داره ..

می‌خوام بگم دوست دارم فقط به خاطر خودت !!

می‌خوام بگم شدی مجنون عشقم …

می‌خوام بگم هر وقت اراده کنی برات میمیرم !

می‌خوام بگم که می‌خوام دلمو فرش زیر پات کنم ..

می‌خوام بگم اگه یه روز نبینمت چقدر دلم برات تنگ میشه !!

می‌خوام بگم نبودنت برام پایان زندگیه !!

می‌خوام بگم به بلندی قله اورست و پهناوری اقیانوس اطلس دوست دارم …

می‌خوام بگم یه گوشه چشاتو به همه دنیا نمیدم …

می‌خوام بگم هیچ وقت طاقت هجرتو ندارم …

می‌خوام بگم مثل خرابه‌های بم خرابتم …

می‌خوام بگم بیشتر از عشق لیلی به مجنون عاشقتم ..

می‌خوام بگم هر جور که باشی دوست دارم !!

می‌خوام بگم غم تو رو به شادی دیگران نمیدم !!

می‌خوام بگم اگه حتی من رو هم دوست نداشته باشی من دوست دارم ..

می‌خوام بگم مثل نفسی برام اگه نباشی منم نیستم …

می‌خوام بگم هر شب با خیالت می‌خوابم !!

می‌خوام بگم جایگاه همیشگی تو قلب منه !!

می‌خوام بگم حاضرم قشنگترین لحظه‌هام رو با سخت ترین دقایقت عوض کنم ..

می‌خوام بگم لحظه ای که تو رو میبینم بهترین لحظه زندگیمه !!

می‌خوام بگم در حد پرستش دوست دارم ….!

s2. بازدید : 151 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

تا حالا بهت نگفتم ولی حالا می‌خوام بگم بی تو میمیرم ..

می‌خوام بگم تو دنیای منی ..

می‌خوام بگم با تو بودن چه لذتی داره ..

می‌خوام بگم دوست دارم فقط به خاطر خودت !!

می‌خوام بگم شدی مجنون عشقم …

می‌خوام بگم هر وقت اراده کنی برات میمیرم !

می‌خوام بگم که می‌خوام دلمو فرش زیر پات کنم ..

می‌خوام بگم اگه یه روز نبینمت چقدر دلم برات تنگ میشه !!

می‌خوام بگم نبودنت برام پایان زندگیه !!

می‌خوام بگم به بلندی قله اورست و پهناوری اقیانوس اطلس دوست دارم …

می‌خوام بگم یه گوشه چشاتو به همه دنیا نمیدم …

می‌خوام بگم هیچ وقت طاقت هجرتو ندارم …

می‌خوام بگم مثل خرابه‌های بم خرابتم …

می‌خوام بگم بیشتر از عشق لیلی به مجنون عاشقتم ..

می‌خوام بگم هر جور که باشی دوست دارم !!

می‌خوام بگم غم تو رو به شادی دیگران نمیدم !!

می‌خوام بگم اگه حتی من رو هم دوست نداشته باشی من دوست دارم ..

می‌خوام بگم مثل نفسی برام اگه نباشی منم نیستم …

می‌خوام بگم هر شب با خیالت می‌خوابم !!

می‌خوام بگم جایگاه همیشگی تو قلب منه !!

می‌خوام بگم حاضرم قشنگترین لحظه‌هام رو با سخت ترین دقایقت عوض کنم ..

می‌خوام بگم لحظه ای که تو رو میبینم بهترین لحظه زندگیمه !!

می‌خوام بگم در حد پرستش دوست دارم ….!

s2. بازدید : 92 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

تا حالا بهت نگفتم ولی حالا می‌خوام بگم بی تو میمیرم ..

می‌خوام بگم تو دنیای منی ..

می‌خوام بگم با تو بودن چه لذتی داره ..

می‌خوام بگم دوست دارم فقط به خاطر خودت !!

می‌خوام بگم شدی مجنون عشقم …

می‌خوام بگم هر وقت اراده کنی برات میمیرم !

می‌خوام بگم که می‌خوام دلمو فرش زیر پات کنم ..

می‌خوام بگم اگه یه روز نبینمت چقدر دلم برات تنگ میشه !!

می‌خوام بگم نبودنت برام پایان زندگیه !!

می‌خوام بگم به بلندی قله اورست و پهناوری اقیانوس اطلس دوست دارم …

می‌خوام بگم یه گوشه چشاتو به همه دنیا نمیدم …

می‌خوام بگم هیچ وقت طاقت هجرتو ندارم …

می‌خوام بگم مثل خرابه‌های بم خرابتم …

می‌خوام بگم بیشتر از عشق لیلی به مجنون عاشقتم ..

می‌خوام بگم هر جور که باشی دوست دارم !!

می‌خوام بگم غم تو رو به شادی دیگران نمیدم !!

می‌خوام بگم اگه حتی من رو هم دوست نداشته باشی من دوست دارم ..

می‌خوام بگم مثل نفسی برام اگه نباشی منم نیستم …

می‌خوام بگم هر شب با خیالت می‌خوابم !!

می‌خوام بگم جایگاه همیشگی تو قلب منه !!

می‌خوام بگم حاضرم قشنگترین لحظه‌هام رو با سخت ترین دقایقت عوض کنم ..

می‌خوام بگم لحظه ای که تو رو میبینم بهترین لحظه زندگیمه !!

می‌خوام بگم در حد پرستش دوست دارم ….!

s2. بازدید : 96 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
این شبها ، شبهای عاشقی ،
خواب به چشمانم نمی آید ، همان کابوس همیشگی
این شبها ، شبهای دلتنگی ،
میدانم ، نمیدانی ، سخت است این راه زندگی
تا چشمانم را بر روی میگذارم ، 
فکر تو نمیگذارد که آرام بخوابم
تو چه کردی با من ، اینگونه نبودم هیچگاه
چه آوردی بر سر من،ای خدا آزاد کن مرا از این شکنجه گاه
نمیخواستم عاشق شوم ، عشق به سراغم آمد
نمیخواستم با تو همسفر شوم ، عشق سر راهم آمد
نمیخواستم به تو دل ببندم ، 
اینک اگر فکر تنهایی کنم مثل دیوانه ها به خودم میخندم
چه بر سر این دل آوردی ، انگار در حال خودش نیست
آهای بی وفا ، این دل را دیوانه کردی ، 
باید فکری به حالش کنی
نه اینکه مثل روزهای اول آشنایی دوباره خامش کنی
بیش از این مرا عذاب نده ، یک لحظه به این دل امان بده
برای من که بی نفسم کجاست آن همنفس عشق ، 
برای من که عاشقم ، کجاست آن آرامش عشق
کار از کار گذشته ، قلبم بدجور به تو دلبسته
اشک ها ناتمام است ، 
این شبهایی که بی خوابی به چشمانم می آید بی پایان است
انگار نمیخواهد بگذرد این روزها 
بدجور حالم خراب است در این لحظه ها
s2. بازدید : 103 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
این شبها ، شبهای عاشقی ،
خواب به چشمانم نمی آید ، همان کابوس همیشگی
این شبها ، شبهای دلتنگی ،
میدانم ، نمیدانی ، سخت است این راه زندگی
تا چشمانم را بر روی میگذارم ، 
فکر تو نمیگذارد که آرام بخوابم
تو چه کردی با من ، اینگونه نبودم هیچگاه
چه آوردی بر سر من،ای خدا آزاد کن مرا از این شکنجه گاه
نمیخواستم عاشق شوم ، عشق به سراغم آمد
نمیخواستم با تو همسفر شوم ، عشق سر راهم آمد
نمیخواستم به تو دل ببندم ، 
اینک اگر فکر تنهایی کنم مثل دیوانه ها به خودم میخندم
چه بر سر این دل آوردی ، انگار در حال خودش نیست
آهای بی وفا ، این دل را دیوانه کردی ، 
باید فکری به حالش کنی
نه اینکه مثل روزهای اول آشنایی دوباره خامش کنی
بیش از این مرا عذاب نده ، یک لحظه به این دل امان بده
برای من که بی نفسم کجاست آن همنفس عشق ، 
برای من که عاشقم ، کجاست آن آرامش عشق
کار از کار گذشته ، قلبم بدجور به تو دلبسته
اشک ها ناتمام است ، 
این شبهایی که بی خوابی به چشمانم می آید بی پایان است
انگار نمیخواهد بگذرد این روزها 
بدجور حالم خراب است در این لحظه ها
s2. بازدید : 131 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
این شبها ، شبهای عاشقی ،
خواب به چشمانم نمی آید ، همان کابوس همیشگی
این شبها ، شبهای دلتنگی ،
میدانم ، نمیدانی ، سخت است این راه زندگی
تا چشمانم را بر روی میگذارم ، 
فکر تو نمیگذارد که آرام بخوابم
تو چه کردی با من ، اینگونه نبودم هیچگاه
چه آوردی بر سر من،ای خدا آزاد کن مرا از این شکنجه گاه
نمیخواستم عاشق شوم ، عشق به سراغم آمد
نمیخواستم با تو همسفر شوم ، عشق سر راهم آمد
نمیخواستم به تو دل ببندم ، 
اینک اگر فکر تنهایی کنم مثل دیوانه ها به خودم میخندم
چه بر سر این دل آوردی ، انگار در حال خودش نیست
آهای بی وفا ، این دل را دیوانه کردی ، 
باید فکری به حالش کنی
نه اینکه مثل روزهای اول آشنایی دوباره خامش کنی
بیش از این مرا عذاب نده ، یک لحظه به این دل امان بده
برای من که بی نفسم کجاست آن همنفس عشق ، 
برای من که عاشقم ، کجاست آن آرامش عشق
کار از کار گذشته ، قلبم بدجور به تو دلبسته
اشک ها ناتمام است ، 
این شبهایی که بی خوابی به چشمانم می آید بی پایان است
انگار نمیخواهد بگذرد این روزها 
بدجور حالم خراب است در این لحظه ها
s2. بازدید : 101 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
قلب من در قلب تو
قلب تو در قلب من 
عشق آمد و ابراز احساسات به هم
تو تک ستاره ای شدی در آسمانم
من عزیزی شدم در قلب مهربانت
تو قطره بارانی شدی در کویر دلم
من مرحمی شدم برای قلبت
من شدم دنیای تو
تو شدی فردای من
من شدم همسفرت
تو شدی همنفسم
من شدم دریای تو
تو شدی رویای من
من و تو با هم ، همه جا در کنار هم ، 
من در آغوش تو ، تو همبستر من
لبهایم روی لبهای تو ،
دستت درون موهای من
و این هم گذشت 
قلب من جدا از قلب تو
قلب تو جدا از قلب من
نسیمی آرام وزید و عشقمان از هم پاشید
دیگر ستاره ای نبود در شبهایم 
دیگر عزیزی نبود در قلب پر از گناهت
دیگر نه قطره بارانی بود در کویر دلت 
و نه مرحمی بود برای خوش گذرانی هایت!
من شدم بازیچه دستت ، تو شدی مجرم قلبم
من و تو بی هم ، من در اینجا هستم تنها و پر از غم
تو کجایی ، در آغوش یکی ساده تر از من...
s2. بازدید : 92 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
قلب من در قلب تو
قلب تو در قلب من 
عشق آمد و ابراز احساسات به هم
تو تک ستاره ای شدی در آسمانم
من عزیزی شدم در قلب مهربانت
تو قطره بارانی شدی در کویر دلم
من مرحمی شدم برای قلبت
من شدم دنیای تو
تو شدی فردای من
من شدم همسفرت
تو شدی همنفسم
من شدم دریای تو
تو شدی رویای من
من و تو با هم ، همه جا در کنار هم ، 
من در آغوش تو ، تو همبستر من
لبهایم روی لبهای تو ،
دستت درون موهای من
و این هم گذشت 
قلب من جدا از قلب تو
قلب تو جدا از قلب من
نسیمی آرام وزید و عشقمان از هم پاشید
دیگر ستاره ای نبود در شبهایم 
دیگر عزیزی نبود در قلب پر از گناهت
دیگر نه قطره بارانی بود در کویر دلت 
و نه مرحمی بود برای خوش گذرانی هایت!
من شدم بازیچه دستت ، تو شدی مجرم قلبم
من و تو بی هم ، من در اینجا هستم تنها و پر از غم
تو کجایی ، در آغوش یکی ساده تر از من...
s2. بازدید : 84 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
قلب من در قلب تو
قلب تو در قلب من 
عشق آمد و ابراز احساسات به هم
تو تک ستاره ای شدی در آسمانم
من عزیزی شدم در قلب مهربانت
تو قطره بارانی شدی در کویر دلم
من مرحمی شدم برای قلبت
من شدم دنیای تو
تو شدی فردای من
من شدم همسفرت
تو شدی همنفسم
من شدم دریای تو
تو شدی رویای من
من و تو با هم ، همه جا در کنار هم ، 
من در آغوش تو ، تو همبستر من
لبهایم روی لبهای تو ،
دستت درون موهای من
و این هم گذشت 
قلب من جدا از قلب تو
قلب تو جدا از قلب من
نسیمی آرام وزید و عشقمان از هم پاشید
دیگر ستاره ای نبود در شبهایم 
دیگر عزیزی نبود در قلب پر از گناهت
دیگر نه قطره بارانی بود در کویر دلت 
و نه مرحمی بود برای خوش گذرانی هایت!
من شدم بازیچه دستت ، تو شدی مجرم قلبم
من و تو بی هم ، من در اینجا هستم تنها و پر از غم
تو کجایی ، در آغوش یکی ساده تر از من...
s2. بازدید : 112 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
من و  تو در کنار هم
تو در آغوش منی و من غرق در احساساتم
سکوت سهم این لحظه عاشقانه
در قلبم فریاد میزنم عشق من دوستت دارم صادقانه
هنوز چشمانم خیره به چشمان تو است
دیدن چشمهای زیبایت آرامش من در این لحظه ی عاشقانه است
هنوز هم سکوت...
با دیدنت شده ام مات و مبهوت...
دستانت را میفشارم
تو مرا میبوسی و من تو را در آغوش خودم میفشارم
گرمای آغوش تو
سر میگذارم بر روی شانه های تو
سکوت را با صدای ترانه اشکهایم میشکنم
تو گوش میکنی و با من همترانه میشوی 
تو اشکهای مرا پاک میکنی و من اشکهای تو را
میبوسم گونه ی مهربان تو را
نمیخواهم این لحظه بگذرد ای خدا
کاش میشد در کنار هم باشیم ، تا آخر دنیا
گفتی که کاش میشد همیشه مال هم باشیم
نمیخواهم روزی بیاید که جدا از هم باشیم
گفتم عشق ما بی پایان است
قلبم تا همیشه گرفتار قلب عاشق تو است
حالا که گرفتار است ، به درد عشق دچار است ، 
حالا که بی تو زندگی برایش بی معنا است
لحظه هایش بی تو همیشه گریان است
پس مطمئن باش لحظه ای نیز نمیتوانم بی تو باشم
من عاشق توام نمیتوانم لحظه ای جدا از تو باشم
میفشاریم دستانمان را در دستان هم
آرام میگریم در آغوش هم
s2. بازدید : 110 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
من و  تو در کنار هم
تو در آغوش منی و من غرق در احساساتم
سکوت سهم این لحظه عاشقانه
در قلبم فریاد میزنم عشق من دوستت دارم صادقانه
هنوز چشمانم خیره به چشمان تو است
دیدن چشمهای زیبایت آرامش من در این لحظه ی عاشقانه است
هنوز هم سکوت...
با دیدنت شده ام مات و مبهوت...
دستانت را میفشارم
تو مرا میبوسی و من تو را در آغوش خودم میفشارم
گرمای آغوش تو
سر میگذارم بر روی شانه های تو
سکوت را با صدای ترانه اشکهایم میشکنم
تو گوش میکنی و با من همترانه میشوی 
تو اشکهای مرا پاک میکنی و من اشکهای تو را
میبوسم گونه ی مهربان تو را
نمیخواهم این لحظه بگذرد ای خدا
کاش میشد در کنار هم باشیم ، تا آخر دنیا
گفتی که کاش میشد همیشه مال هم باشیم
نمیخواهم روزی بیاید که جدا از هم باشیم
گفتم عشق ما بی پایان است
قلبم تا همیشه گرفتار قلب عاشق تو است
حالا که گرفتار است ، به درد عشق دچار است ، 
حالا که بی تو زندگی برایش بی معنا است
لحظه هایش بی تو همیشه گریان است
پس مطمئن باش لحظه ای نیز نمیتوانم بی تو باشم
من عاشق توام نمیتوانم لحظه ای جدا از تو باشم
میفشاریم دستانمان را در دستان هم
آرام میگریم در آغوش هم
s2. بازدید : 97 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)
من و  تو در کنار هم
تو در آغوش منی و من غرق در احساساتم
سکوت سهم این لحظه عاشقانه
در قلبم فریاد میزنم عشق من دوستت دارم صادقانه
هنوز چشمانم خیره به چشمان تو است
دیدن چشمهای زیبایت آرامش من در این لحظه ی عاشقانه است
هنوز هم سکوت...
با دیدنت شده ام مات و مبهوت...
دستانت را میفشارم
تو مرا میبوسی و من تو را در آغوش خودم میفشارم
گرمای آغوش تو
سر میگذارم بر روی شانه های تو
سکوت را با صدای ترانه اشکهایم میشکنم
تو گوش میکنی و با من همترانه میشوی 
تو اشکهای مرا پاک میکنی و من اشکهای تو را
میبوسم گونه ی مهربان تو را
نمیخواهم این لحظه بگذرد ای خدا
کاش میشد در کنار هم باشیم ، تا آخر دنیا
گفتی که کاش میشد همیشه مال هم باشیم
نمیخواهم روزی بیاید که جدا از هم باشیم
گفتم عشق ما بی پایان است
قلبم تا همیشه گرفتار قلب عاشق تو است
حالا که گرفتار است ، به درد عشق دچار است ، 
حالا که بی تو زندگی برایش بی معنا است
لحظه هایش بی تو همیشه گریان است
پس مطمئن باش لحظه ای نیز نمیتوانم بی تو باشم
من عاشق توام نمیتوانم لحظه ای جدا از تو باشم
میفشاریم دستانمان را در دستان هم
آرام میگریم در آغوش هم
s2. بازدید : 115 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

دلم دردش را می گویم و قلم زندگی درد دلم را در این دفتر عشق می نویسد!
دلم درد هایش را می گوید ، چشمهایم می گرید و تو نیز میخوانی دردهایی را 
که با چشمهای گریان نوشته ام...
بخوان درد این دل خسته و عاشقم ... بخوان و بدان که من دیوانه ام!
دیوانه تو ، قلب مهربانت و آن چهره ماهت...
عاشقانه آن چه که برایت با احساسی پاک نوشته ام بخوان و این دل عاشق مرا 
درک کن....
قطره قطره اشکهایم را در کلماتی که دیوانه وار در کنار هم قرار داده ام و از آنها جمله ای برای تو ساخته ام را ببین ! حالا فهمیدی که چقدر دوستت دارم؟
بخوان هر آنچه که از تو گفته ام و نوشته ام !
بخوان و با من بمان ! عاشقتر از همیشه بمان !
تو گرفتار یک قلب دیوانه شده ای ، دیوانه ای که لحظه به لحظه به یاد تو هست و با 
یاد تو این لحظات لعنتی زندگی را می گذراند!
دیوانه ای که شب و روز قلمی در دست دارد و از عشق تو می نویسد!
دلم دردش را می گوید ، تو میخوانی و با خواندن آنچه که از عشق گفته ام اشک 
می ریزی ....
بخوان درد این دل دیوانه را و ببین که چقدر تو را دوست دارم عزیزم...

s2. بازدید : 97 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

دلم دردش را می گویم و قلم زندگی درد دلم را در این دفتر عشق می نویسد!
دلم درد هایش را می گوید ، چشمهایم می گرید و تو نیز میخوانی دردهایی را 
که با چشمهای گریان نوشته ام...
بخوان درد این دل خسته و عاشقم ... بخوان و بدان که من دیوانه ام!
دیوانه تو ، قلب مهربانت و آن چهره ماهت...
عاشقانه آن چه که برایت با احساسی پاک نوشته ام بخوان و این دل عاشق مرا 
درک کن....
قطره قطره اشکهایم را در کلماتی که دیوانه وار در کنار هم قرار داده ام و از آنها جمله ای برای تو ساخته ام را ببین ! حالا فهمیدی که چقدر دوستت دارم؟
بخوان هر آنچه که از تو گفته ام و نوشته ام !
بخوان و با من بمان ! عاشقتر از همیشه بمان !
تو گرفتار یک قلب دیوانه شده ای ، دیوانه ای که لحظه به لحظه به یاد تو هست و با 
یاد تو این لحظات لعنتی زندگی را می گذراند!
دیوانه ای که شب و روز قلمی در دست دارد و از عشق تو می نویسد!
دلم دردش را می گوید ، تو میخوانی و با خواندن آنچه که از عشق گفته ام اشک 
می ریزی ....
بخوان درد این دل دیوانه را و ببین که چقدر تو را دوست دارم عزیزم...

s2. بازدید : 114 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

دلم دردش را می گویم و قلم زندگی درد دلم را در این دفتر عشق می نویسد!
دلم درد هایش را می گوید ، چشمهایم می گرید و تو نیز میخوانی دردهایی را 
که با چشمهای گریان نوشته ام...
بخوان درد این دل خسته و عاشقم ... بخوان و بدان که من دیوانه ام!
دیوانه تو ، قلب مهربانت و آن چهره ماهت...
عاشقانه آن چه که برایت با احساسی پاک نوشته ام بخوان و این دل عاشق مرا 
درک کن....
قطره قطره اشکهایم را در کلماتی که دیوانه وار در کنار هم قرار داده ام و از آنها جمله ای برای تو ساخته ام را ببین ! حالا فهمیدی که چقدر دوستت دارم؟
بخوان هر آنچه که از تو گفته ام و نوشته ام !
بخوان و با من بمان ! عاشقتر از همیشه بمان !
تو گرفتار یک قلب دیوانه شده ای ، دیوانه ای که لحظه به لحظه به یاد تو هست و با 
یاد تو این لحظات لعنتی زندگی را می گذراند!
دیوانه ای که شب و روز قلمی در دست دارد و از عشق تو می نویسد!
دلم دردش را می گوید ، تو میخوانی و با خواندن آنچه که از عشق گفته ام اشک 
می ریزی ....
بخوان درد این دل دیوانه را و ببین که چقدر تو را دوست دارم عزیزم...

s2. بازدید : 99 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

روزی ما هر دو به هم دل بستیم
مدتها گذشت و به پای هم نشستیم
فکر میکردم این هر دوی ماییم که عاشق هستیم
فکر میکردم هر دوی ماییم که به انتظار هم نشستیم
اما تو که آرامش را از من گرفته ای ، در این لحظه ها بدجور حال مرا گرفته ای
من که جز آرامش چیزی را از تو نخواسته ام ، اما تو عادت کرده ای اشکم را در بیاوری ، عادت کرده ای به شکستن قلبم ، عادت کرده ای که عذاب دهی مرا و آزار دهی این دل عاشق مرا ...
هنوز باور نداری که چقدر برایم با ارزشی
هنوز باور نداری عشق مرا ، باور نداری بی قراری های این دل عاشق مرا
گفتی عاشق منی ، من که نمیبینم هیچ عشقی از تو
گفتی خیلی دوستم داری ، من که نمیبینم هیچ مهر و محبتی از تو
میگویی همیشه به یاد منی ، من که هنوز قلبم تنهای تنها است
میگویی همیشه در کنار منی ، من که هنوز چشمهایم از انتظار گریان است
عشق من در قلبت مثل یک روح سرگردان است ، من که هنوز باور نکرده ام عشق تو را ، زندگی برایم یک باتلاق بی انتها است
هر چه بیشتر با تو میمانم ، بیشتر در باتلاق تنهایی فرو میروم
میخواهم حس کنم مهر و محبتهایت را ، میخواهم بشنوم درد دلهایت را
تا در اوج عاشقی دیگر احساس تنهایی نکنم
در اوج عاشقی با یک دل تنها ترک دنیا نکنم
روزی ما هر دو با هم عهد بستیم ، که به پای هم مینشینم و تا آخرش با هم یکرنگ هستیم ، حالا تو هزار رنگی و من یک رنگ هستم ،دیگر باید به چه زبانی بگویم عاشقت هستم...

s2. بازدید : 166 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

روزی ما هر دو به هم دل بستیم
مدتها گذشت و به پای هم نشستیم
فکر میکردم این هر دوی ماییم که عاشق هستیم
فکر میکردم هر دوی ماییم که به انتظار هم نشستیم
اما تو که آرامش را از من گرفته ای ، در این لحظه ها بدجور حال مرا گرفته ای
من که جز آرامش چیزی را از تو نخواسته ام ، اما تو عادت کرده ای اشکم را در بیاوری ، عادت کرده ای به شکستن قلبم ، عادت کرده ای که عذاب دهی مرا و آزار دهی این دل عاشق مرا ...
هنوز باور نداری که چقدر برایم با ارزشی
هنوز باور نداری عشق مرا ، باور نداری بی قراری های این دل عاشق مرا
گفتی عاشق منی ، من که نمیبینم هیچ عشقی از تو
گفتی خیلی دوستم داری ، من که نمیبینم هیچ مهر و محبتی از تو
میگویی همیشه به یاد منی ، من که هنوز قلبم تنهای تنها است
میگویی همیشه در کنار منی ، من که هنوز چشمهایم از انتظار گریان است
عشق من در قلبت مثل یک روح سرگردان است ، من که هنوز باور نکرده ام عشق تو را ، زندگی برایم یک باتلاق بی انتها است
هر چه بیشتر با تو میمانم ، بیشتر در باتلاق تنهایی فرو میروم
میخواهم حس کنم مهر و محبتهایت را ، میخواهم بشنوم درد دلهایت را
تا در اوج عاشقی دیگر احساس تنهایی نکنم
در اوج عاشقی با یک دل تنها ترک دنیا نکنم
روزی ما هر دو با هم عهد بستیم ، که به پای هم مینشینم و تا آخرش با هم یکرنگ هستیم ، حالا تو هزار رنگی و من یک رنگ هستم ،دیگر باید به چه زبانی بگویم عاشقت هستم...

s2. بازدید : 90 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

روزی ما هر دو به هم دل بستیم
مدتها گذشت و به پای هم نشستیم
فکر میکردم این هر دوی ماییم که عاشق هستیم
فکر میکردم هر دوی ماییم که به انتظار هم نشستیم
اما تو که آرامش را از من گرفته ای ، در این لحظه ها بدجور حال مرا گرفته ای
من که جز آرامش چیزی را از تو نخواسته ام ، اما تو عادت کرده ای اشکم را در بیاوری ، عادت کرده ای به شکستن قلبم ، عادت کرده ای که عذاب دهی مرا و آزار دهی این دل عاشق مرا ...
هنوز باور نداری که چقدر برایم با ارزشی
هنوز باور نداری عشق مرا ، باور نداری بی قراری های این دل عاشق مرا
گفتی عاشق منی ، من که نمیبینم هیچ عشقی از تو
گفتی خیلی دوستم داری ، من که نمیبینم هیچ مهر و محبتی از تو
میگویی همیشه به یاد منی ، من که هنوز قلبم تنهای تنها است
میگویی همیشه در کنار منی ، من که هنوز چشمهایم از انتظار گریان است
عشق من در قلبت مثل یک روح سرگردان است ، من که هنوز باور نکرده ام عشق تو را ، زندگی برایم یک باتلاق بی انتها است
هر چه بیشتر با تو میمانم ، بیشتر در باتلاق تنهایی فرو میروم
میخواهم حس کنم مهر و محبتهایت را ، میخواهم بشنوم درد دلهایت را
تا در اوج عاشقی دیگر احساس تنهایی نکنم
در اوج عاشقی با یک دل تنها ترک دنیا نکنم
روزی ما هر دو با هم عهد بستیم ، که به پای هم مینشینم و تا آخرش با هم یکرنگ هستیم ، حالا تو هزار رنگی و من یک رنگ هستم ،دیگر باید به چه زبانی بگویم عاشقت هستم...

s2. بازدید : 134 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

هنوز بی وفایی نکرده ام که به من میگویی بی وفا!
من قلبی دارم عاشق ، پاک و بی ریا!
هنوز بی وفایی ندیده ای که به من میگویی لایق عشقت نیستم
هنوز خیانت ندیده ای که میگویی یکرنگ نیستم
چرا باور نمیکنی که عاشقت هستم ، چگونه بگویم که من تنها با تو هست
اینها همه بهانه است ، حرفهایت خیلی بچه گانه است
چشمهایت را باز کن و مرا ببین ، این بی قرارها و انتظار قلبم عاشقم را ببین
ببین  که چه امید و آرزوهایی دارم با تو ، در مرامم نیست بی وفایی و خیانت به تو!
تویی که تنها در قلب منی ، مثل نفس در سینه منی ، چرا باور نمیکنی که تنها عشق منی ، چرا باور نمیکنی که تنها تو ، فقط تو در قلب منی !
چرا باور نمیکنی دوست داشتن هایم را ، باور نمیکنی احساس این دل دیوانه ام را
هنوز شب نشده به فکر روشنایی فردا هستم ، میترسم که شب را دوباره با ترس و دلهره بگذرانم ، ترس از حرفهای تو ، ترس از بهانه های تو ، دلهره برای از دست دادن تو!
آرامش را از من گرفته ای ، از آن لحظه که فهمیدی زندگی منی ، زندگی را نیز از من گرفته ای ، هر کس مرا میبیند میگوید چرا اینقدر آشفته ای ، عاشق هستم ولی چهره ام مثل یک مرد تنها و شکست خورده است ، در انتظار تو نشسته ام ، اما هر کس مرا میبیند میگوید این مرد چه غم سنگینی در دلش نشسته است!

s2. بازدید : 88 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

هنوز بی وفایی نکرده ام که به من میگویی بی وفا!
من قلبی دارم عاشق ، پاک و بی ریا!
هنوز بی وفایی ندیده ای که به من میگویی لایق عشقت نیستم
هنوز خیانت ندیده ای که میگویی یکرنگ نیستم
چرا باور نمیکنی که عاشقت هستم ، چگونه بگویم که من تنها با تو هست
اینها همه بهانه است ، حرفهایت خیلی بچه گانه است
چشمهایت را باز کن و مرا ببین ، این بی قرارها و انتظار قلبم عاشقم را ببین
ببین  که چه امید و آرزوهایی دارم با تو ، در مرامم نیست بی وفایی و خیانت به تو!
تویی که تنها در قلب منی ، مثل نفس در سینه منی ، چرا باور نمیکنی که تنها عشق منی ، چرا باور نمیکنی که تنها تو ، فقط تو در قلب منی !
چرا باور نمیکنی دوست داشتن هایم را ، باور نمیکنی احساس این دل دیوانه ام را
هنوز شب نشده به فکر روشنایی فردا هستم ، میترسم که شب را دوباره با ترس و دلهره بگذرانم ، ترس از حرفهای تو ، ترس از بهانه های تو ، دلهره برای از دست دادن تو!
آرامش را از من گرفته ای ، از آن لحظه که فهمیدی زندگی منی ، زندگی را نیز از من گرفته ای ، هر کس مرا میبیند میگوید چرا اینقدر آشفته ای ، عاشق هستم ولی چهره ام مثل یک مرد تنها و شکست خورده است ، در انتظار تو نشسته ام ، اما هر کس مرا میبیند میگوید این مرد چه غم سنگینی در دلش نشسته است!

s2. بازدید : 149 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

هنوز بی وفایی نکرده ام که به من میگویی بی وفا!
من قلبی دارم عاشق ، پاک و بی ریا!
هنوز بی وفایی ندیده ای که به من میگویی لایق عشقت نیستم
هنوز خیانت ندیده ای که میگویی یکرنگ نیستم
چرا باور نمیکنی که عاشقت هستم ، چگونه بگویم که من تنها با تو هست
اینها همه بهانه است ، حرفهایت خیلی بچه گانه است
چشمهایت را باز کن و مرا ببین ، این بی قرارها و انتظار قلبم عاشقم را ببین
ببین  که چه امید و آرزوهایی دارم با تو ، در مرامم نیست بی وفایی و خیانت به تو!
تویی که تنها در قلب منی ، مثل نفس در سینه منی ، چرا باور نمیکنی که تنها عشق منی ، چرا باور نمیکنی که تنها تو ، فقط تو در قلب منی !
چرا باور نمیکنی دوست داشتن هایم را ، باور نمیکنی احساس این دل دیوانه ام را
هنوز شب نشده به فکر روشنایی فردا هستم ، میترسم که شب را دوباره با ترس و دلهره بگذرانم ، ترس از حرفهای تو ، ترس از بهانه های تو ، دلهره برای از دست دادن تو!
آرامش را از من گرفته ای ، از آن لحظه که فهمیدی زندگی منی ، زندگی را نیز از من گرفته ای ، هر کس مرا میبیند میگوید چرا اینقدر آشفته ای ، عاشق هستم ولی چهره ام مثل یک مرد تنها و شکست خورده است ، در انتظار تو نشسته ام ، اما هر کس مرا میبیند میگوید این مرد چه غم سنگینی در دلش نشسته است!

s2. بازدید : 117 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

بخوان آواز لالایی را ، بخوان تا دلم باز شود،بخوان تا به خواب رویایی روم.
بخوان كه دلم هوای لالایی هایت را كرده است.
مرا نوازش كن ، نگذار تنهایی مرا نوازش كند .
وقتی آواز دلنشین لالایی را می خوانی احساس محبت در من بیشتر می شود.
وقتی مرا نوازش میكنی احساس میكنم داری من را آرام میكنی از این شور و التهاب زندگی.
آواز آرامش ، آواز مهربانی ، همزبانی .می خوانی و مرا دلداری میدهی می خوانی برایم قصه میگویی.
قصه مرد تنها ، قصه شبهای یلدا، لالایی بخوان در شب بلند سال .
بخوان تا آرام بگیرم بخوان تا فریاد در پشت حنجره ام تبدیل به نفس شود.
هنگام شبها انتظار تو را می كشم كه بیایی و من را با لالایی ات به خواب ببری
شبی كه تو برایم لالایی نگویی خواب ندارم ، شبی بی احساس میشود، شبی كه دیگر احساس محبت در من كمتر میشود.
وقتی با صدای مهربانت  آوازلالایی را می خوانی ستاره ها هم در آسمان با صدای آوازت دور هم جمع می شوند و به صدای مهربانت گوش میدهند.
ماه با آن نور درخشانش محفل ما را روشن میكند.
پرندگانی كه به لانه شان پناه برده اند با صدای لالایی ات در شب تاریك در آسمان به شوق آوازت پرواز میكنند.
اما شبی كه تو نباشی و آن آواز را بخوانی شبی است تاریك وبی ستاره وشبی است كه دیگر پر از سكوت و تنهایی است.

s2. بازدید : 177 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

بخوان آواز لالایی را ، بخوان تا دلم باز شود،بخوان تا به خواب رویایی روم.
بخوان كه دلم هوای لالایی هایت را كرده است.
مرا نوازش كن ، نگذار تنهایی مرا نوازش كند .
وقتی آواز دلنشین لالایی را می خوانی احساس محبت در من بیشتر می شود.
وقتی مرا نوازش میكنی احساس میكنم داری من را آرام میكنی از این شور و التهاب زندگی.
آواز آرامش ، آواز مهربانی ، همزبانی .می خوانی و مرا دلداری میدهی می خوانی برایم قصه میگویی.
قصه مرد تنها ، قصه شبهای یلدا، لالایی بخوان در شب بلند سال .
بخوان تا آرام بگیرم بخوان تا فریاد در پشت حنجره ام تبدیل به نفس شود.
هنگام شبها انتظار تو را می كشم كه بیایی و من را با لالایی ات به خواب ببری
شبی كه تو برایم لالایی نگویی خواب ندارم ، شبی بی احساس میشود، شبی كه دیگر احساس محبت در من كمتر میشود.
وقتی با صدای مهربانت  آوازلالایی را می خوانی ستاره ها هم در آسمان با صدای آوازت دور هم جمع می شوند و به صدای مهربانت گوش میدهند.
ماه با آن نور درخشانش محفل ما را روشن میكند.
پرندگانی كه به لانه شان پناه برده اند با صدای لالایی ات در شب تاریك در آسمان به شوق آوازت پرواز میكنند.
اما شبی كه تو نباشی و آن آواز را بخوانی شبی است تاریك وبی ستاره وشبی است كه دیگر پر از سكوت و تنهایی است.

s2. بازدید : 131 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

بخوان آواز لالایی را ، بخوان تا دلم باز شود،بخوان تا به خواب رویایی روم.
بخوان كه دلم هوای لالایی هایت را كرده است.
مرا نوازش كن ، نگذار تنهایی مرا نوازش كند .
وقتی آواز دلنشین لالایی را می خوانی احساس محبت در من بیشتر می شود.
وقتی مرا نوازش میكنی احساس میكنم داری من را آرام میكنی از این شور و التهاب زندگی.
آواز آرامش ، آواز مهربانی ، همزبانی .می خوانی و مرا دلداری میدهی می خوانی برایم قصه میگویی.
قصه مرد تنها ، قصه شبهای یلدا، لالایی بخوان در شب بلند سال .
بخوان تا آرام بگیرم بخوان تا فریاد در پشت حنجره ام تبدیل به نفس شود.
هنگام شبها انتظار تو را می كشم كه بیایی و من را با لالایی ات به خواب ببری
شبی كه تو برایم لالایی نگویی خواب ندارم ، شبی بی احساس میشود، شبی كه دیگر احساس محبت در من كمتر میشود.
وقتی با صدای مهربانت  آوازلالایی را می خوانی ستاره ها هم در آسمان با صدای آوازت دور هم جمع می شوند و به صدای مهربانت گوش میدهند.
ماه با آن نور درخشانش محفل ما را روشن میكند.
پرندگانی كه به لانه شان پناه برده اند با صدای لالایی ات در شب تاریك در آسمان به شوق آوازت پرواز میكنند.
اما شبی كه تو نباشی و آن آواز را بخوانی شبی است تاریك وبی ستاره وشبی است كه دیگر پر از سكوت و تنهایی است.

s2. بازدید : 130 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

بی قرار است وچشم انتظار .دوست ندارد به كوه تنهایی ها پناه ببرد .دوست دارد در صحرای دوستی ها گم شود ودر نجا ماندگار شود .عاشق محبت است .
برای یك زندگی پر از عشق بی قراری می كند . سلام به غروب عاشقان , سلام به ساحل دوستی ها وسلام به شكوفه های صحرای دوستی ها .
جوان است مثل یك شكوفه هزاران آرزو در دل دارد .جوانی یعنی آغاز یك زندگی پر از عشق . جوان مانند شكوفه است كه برای گل شدن بی قراری می كند .
جوان نگاه دیگری به یك زندگی دارد , نگاهی متفاوت وبا معنی .
نگاهی كه از سوی یك جوان نگاهی تازه است نگاهی امیدوار كننده به زندگی . دل او جوان است مثل خودش قلبش جوان است وآرزوی عاشق شدن را دارد .
قلب یك جوان تنها نیست وهمیشه یك قلب دیگر در كنار اوست . قلبی كه آرزوی دیدن ان را دارد . دوست دارد دردو دل كند شاد باشد و مثل یك شكوفه آرزوهای زیبایی دردل داشته باشد .
شكوفه ها آرزو دارند گل شوند و عطر وبو وزیبایی بدهند . جوان آرزو دارد مثل یك شكوفه كه گل می شود می خواهد عاشق دلی باشد كه به او محبت كند .
قلب یك جوان تنها نیست وهمیشه قلب دیگری در كنار اوست مثل یك شكوفه كه روی شاخه تنها نیست … 

s2. بازدید : 103 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

بی قرار است وچشم انتظار .دوست ندارد به كوه تنهایی ها پناه ببرد .دوست دارد در صحرای دوستی ها گم شود ودر نجا ماندگار شود .عاشق محبت است .
برای یك زندگی پر از عشق بی قراری می كند . سلام به غروب عاشقان , سلام به ساحل دوستی ها وسلام به شكوفه های صحرای دوستی ها .
جوان است مثل یك شكوفه هزاران آرزو در دل دارد .جوانی یعنی آغاز یك زندگی پر از عشق . جوان مانند شكوفه است كه برای گل شدن بی قراری می كند .
جوان نگاه دیگری به یك زندگی دارد , نگاهی متفاوت وبا معنی .
نگاهی كه از سوی یك جوان نگاهی تازه است نگاهی امیدوار كننده به زندگی . دل او جوان است مثل خودش قلبش جوان است وآرزوی عاشق شدن را دارد .
قلب یك جوان تنها نیست وهمیشه یك قلب دیگر در كنار اوست . قلبی كه آرزوی دیدن ان را دارد . دوست دارد دردو دل كند شاد باشد و مثل یك شكوفه آرزوهای زیبایی دردل داشته باشد .
شكوفه ها آرزو دارند گل شوند و عطر وبو وزیبایی بدهند . جوان آرزو دارد مثل یك شكوفه كه گل می شود می خواهد عاشق دلی باشد كه به او محبت كند .
قلب یك جوان تنها نیست وهمیشه قلب دیگری در كنار اوست مثل یك شكوفه كه روی شاخه تنها نیست … 

s2. بازدید : 115 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

بی قرار است وچشم انتظار .دوست ندارد به كوه تنهایی ها پناه ببرد .دوست دارد در صحرای دوستی ها گم شود ودر نجا ماندگار شود .عاشق محبت است .
برای یك زندگی پر از عشق بی قراری می كند . سلام به غروب عاشقان , سلام به ساحل دوستی ها وسلام به شكوفه های صحرای دوستی ها .
جوان است مثل یك شكوفه هزاران آرزو در دل دارد .جوانی یعنی آغاز یك زندگی پر از عشق . جوان مانند شكوفه است كه برای گل شدن بی قراری می كند .
جوان نگاه دیگری به یك زندگی دارد , نگاهی متفاوت وبا معنی .
نگاهی كه از سوی یك جوان نگاهی تازه است نگاهی امیدوار كننده به زندگی . دل او جوان است مثل خودش قلبش جوان است وآرزوی عاشق شدن را دارد .
قلب یك جوان تنها نیست وهمیشه یك قلب دیگر در كنار اوست . قلبی كه آرزوی دیدن ان را دارد . دوست دارد دردو دل كند شاد باشد و مثل یك شكوفه آرزوهای زیبایی دردل داشته باشد .
شكوفه ها آرزو دارند گل شوند و عطر وبو وزیبایی بدهند . جوان آرزو دارد مثل یك شكوفه كه گل می شود می خواهد عاشق دلی باشد كه به او محبت كند .
قلب یك جوان تنها نیست وهمیشه قلب دیگری در كنار اوست مثل یك شكوفه كه روی شاخه تنها نیست … 

s2. بازدید : 167 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

باور كن قلبم با تو است ، باور كن قلبم عاشق تو است .
مرا باور داشته باش چون من تو را باور داشتم در همان لحظه اول دیدارمان.
دل من با حرفهایت ، با خنده هایت دیگر یك دل نیست یك عاشق است ، یك دل عاشق است . تو در قلبم هستی و تا پایان نیز خواهی بود . بیا در قلبم تا بیشتر زندگی مرا باور داشته باشی و احساس كنی دوستت دارم.
زندگی با گذری از عشق به مقصد خواهد رسید كه مقصد زندگی پایانی بیش نیست دیگر نه عشقی است نه ذكری از عشق . در آن زمان دیگر باید صحبت از مرگ به زبان آورد . بیا تا زندگی به نقطه سیاه خود نرسیده مرا باور كن ، عشق مرا باور كن و ببین من تو را از یاد نبرده ام و نخواهم برد .
نیستی كه ببینی وقتی دلم به هوای دلت می افتد چه اشكهایی در چشمانم جاری هستند در دلم چه غوغایی است چه شوری است باید باشی تا بفهمی دل من با كوچكترین غم شكسته می شود .
باید در دلم باشی تا باور داشته باشی من عاشقم عاشق دل تو هم و باور داشته باشی من تا آخر راه پر و فراز و نشیب زندگی ام با تو خواهم بود.
باور كن حتی یك لحظه.

s2. بازدید : 89 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

باور كن قلبم با تو است ، باور كن قلبم عاشق تو است .
مرا باور داشته باش چون من تو را باور داشتم در همان لحظه اول دیدارمان.
دل من با حرفهایت ، با خنده هایت دیگر یك دل نیست یك عاشق است ، یك دل عاشق است . تو در قلبم هستی و تا پایان نیز خواهی بود . بیا در قلبم تا بیشتر زندگی مرا باور داشته باشی و احساس كنی دوستت دارم.
زندگی با گذری از عشق به مقصد خواهد رسید كه مقصد زندگی پایانی بیش نیست دیگر نه عشقی است نه ذكری از عشق . در آن زمان دیگر باید صحبت از مرگ به زبان آورد . بیا تا زندگی به نقطه سیاه خود نرسیده مرا باور كن ، عشق مرا باور كن و ببین من تو را از یاد نبرده ام و نخواهم برد .
نیستی كه ببینی وقتی دلم به هوای دلت می افتد چه اشكهایی در چشمانم جاری هستند در دلم چه غوغایی است چه شوری است باید باشی تا بفهمی دل من با كوچكترین غم شكسته می شود .
باید در دلم باشی تا باور داشته باشی من عاشقم عاشق دل تو هم و باور داشته باشی من تا آخر راه پر و فراز و نشیب زندگی ام با تو خواهم بود.
باور كن حتی یك لحظه.

s2. بازدید : 90 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

باور كن قلبم با تو است ، باور كن قلبم عاشق تو است .
مرا باور داشته باش چون من تو را باور داشتم در همان لحظه اول دیدارمان.
دل من با حرفهایت ، با خنده هایت دیگر یك دل نیست یك عاشق است ، یك دل عاشق است . تو در قلبم هستی و تا پایان نیز خواهی بود . بیا در قلبم تا بیشتر زندگی مرا باور داشته باشی و احساس كنی دوستت دارم.
زندگی با گذری از عشق به مقصد خواهد رسید كه مقصد زندگی پایانی بیش نیست دیگر نه عشقی است نه ذكری از عشق . در آن زمان دیگر باید صحبت از مرگ به زبان آورد . بیا تا زندگی به نقطه سیاه خود نرسیده مرا باور كن ، عشق مرا باور كن و ببین من تو را از یاد نبرده ام و نخواهم برد .
نیستی كه ببینی وقتی دلم به هوای دلت می افتد چه اشكهایی در چشمانم جاری هستند در دلم چه غوغایی است چه شوری است باید باشی تا بفهمی دل من با كوچكترین غم شكسته می شود .
باید در دلم باشی تا باور داشته باشی من عاشقم عاشق دل تو هم و باور داشته باشی من تا آخر راه پر و فراز و نشیب زندگی ام با تو خواهم بود.
باور كن حتی یك لحظه.

s2. بازدید : 90 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

به یادم آمد پرسه پر از عشقمان كه  در سرزمین عشاق داشتیم ، دست در دستان هم گذاشته بودیم و با یادش اشك از چشمانم سرازیر شد!
به یادم آمد ، صدای نفسهایت ، راز درون چشمان زیبایت و با یادش دلم به درد آمد!
به یادم آمد لحظه دوری ات و خداحافظی از سرزمین عشاق و با یادش تپش قلبم تندتر از همیشه شد!
به یادم آمد گریه كردن در لحظه سفرت به آن سوی دنیا و  با یادش وجودم سرد و بی جان شد!
به یادم آمد حرفهای پر از مهرت كه مرا آرام می كردی و دلخوشی می دادی كه زود به  سرزمینمان بر میگردی و با یادش دلم نا آرام شد!
 به یادم آمد سكوت پر از صدایت ، حضور گرم و مهربانت و گرمای بدن آتشینت در درگاه وجودم و با یادش آرزوهایم همه به صحنه زندگی آمد!
به یادم آمد خنده ها و قهقهه هایت ، چیدن گلهای باغچه زندگی و هدیه آن به تنها عشقت در زمانی كه در كنارم بودی و با یادش قلبم  حسرت آن روزهای شیرین را كشید!  آری به یادم آمد كلمه شیرین دوستت دارم را كه با فریاد به من گفتی و با یادش قلبم این كلمه را در پیش خود زمزمه كرد و چشمم آرام گریست!
هیچیك از این خاطره ها را از یاد نخواهم برد عزیزم!
به یادم آمد نور مهتاب را كه در آن شب پر خاطره كه در كنار هم بودیم و محفل ما را نورانی و روشن كرده بود ، در آن لحظه با یادش به آسمان نگاه انداختم و به جای چهره مهتاب عكس نورانی تو را در آسمانم دیدم و دلم با دیدن تو در آسمانم آرام آرام شد!

s2. بازدید : 119 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

به یادم آمد پرسه پر از عشقمان كه  در سرزمین عشاق داشتیم ، دست در دستان هم گذاشته بودیم و با یادش اشك از چشمانم سرازیر شد!
به یادم آمد ، صدای نفسهایت ، راز درون چشمان زیبایت و با یادش دلم به درد آمد!
به یادم آمد لحظه دوری ات و خداحافظی از سرزمین عشاق و با یادش تپش قلبم تندتر از همیشه شد!
به یادم آمد گریه كردن در لحظه سفرت به آن سوی دنیا و  با یادش وجودم سرد و بی جان شد!
به یادم آمد حرفهای پر از مهرت كه مرا آرام می كردی و دلخوشی می دادی كه زود به  سرزمینمان بر میگردی و با یادش دلم نا آرام شد!
 به یادم آمد سكوت پر از صدایت ، حضور گرم و مهربانت و گرمای بدن آتشینت در درگاه وجودم و با یادش آرزوهایم همه به صحنه زندگی آمد!
به یادم آمد خنده ها و قهقهه هایت ، چیدن گلهای باغچه زندگی و هدیه آن به تنها عشقت در زمانی كه در كنارم بودی و با یادش قلبم  حسرت آن روزهای شیرین را كشید!  آری به یادم آمد كلمه شیرین دوستت دارم را كه با فریاد به من گفتی و با یادش قلبم این كلمه را در پیش خود زمزمه كرد و چشمم آرام گریست!
هیچیك از این خاطره ها را از یاد نخواهم برد عزیزم!
به یادم آمد نور مهتاب را كه در آن شب پر خاطره كه در كنار هم بودیم و محفل ما را نورانی و روشن كرده بود ، در آن لحظه با یادش به آسمان نگاه انداختم و به جای چهره مهتاب عكس نورانی تو را در آسمانم دیدم و دلم با دیدن تو در آسمانم آرام آرام شد!

s2. بازدید : 85 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

به یادم آمد پرسه پر از عشقمان كه  در سرزمین عشاق داشتیم ، دست در دستان هم گذاشته بودیم و با یادش اشك از چشمانم سرازیر شد!
به یادم آمد ، صدای نفسهایت ، راز درون چشمان زیبایت و با یادش دلم به درد آمد!
به یادم آمد لحظه دوری ات و خداحافظی از سرزمین عشاق و با یادش تپش قلبم تندتر از همیشه شد!
به یادم آمد گریه كردن در لحظه سفرت به آن سوی دنیا و  با یادش وجودم سرد و بی جان شد!
به یادم آمد حرفهای پر از مهرت كه مرا آرام می كردی و دلخوشی می دادی كه زود به  سرزمینمان بر میگردی و با یادش دلم نا آرام شد!
 به یادم آمد سكوت پر از صدایت ، حضور گرم و مهربانت و گرمای بدن آتشینت در درگاه وجودم و با یادش آرزوهایم همه به صحنه زندگی آمد!
به یادم آمد خنده ها و قهقهه هایت ، چیدن گلهای باغچه زندگی و هدیه آن به تنها عشقت در زمانی كه در كنارم بودی و با یادش قلبم  حسرت آن روزهای شیرین را كشید!  آری به یادم آمد كلمه شیرین دوستت دارم را كه با فریاد به من گفتی و با یادش قلبم این كلمه را در پیش خود زمزمه كرد و چشمم آرام گریست!
هیچیك از این خاطره ها را از یاد نخواهم برد عزیزم!
به یادم آمد نور مهتاب را كه در آن شب پر خاطره كه در كنار هم بودیم و محفل ما را نورانی و روشن كرده بود ، در آن لحظه با یادش به آسمان نگاه انداختم و به جای چهره مهتاب عكس نورانی تو را در آسمانم دیدم و دلم با دیدن تو در آسمانم آرام آرام شد!

s2. بازدید : 101 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

او به آنچه كه می خواهد خواهد رسید ، در طلوع دوباره زندگی اش.
او به همگان خواهد گفت من عاشقم، به خورشید ، به ماه ، به آسمان.
خورشید درد او را بهتر فهمید ، طلوعی دوباره برای او در زندگی مهیا كرد به چشمان خیس او چشم انداخته بود و اشكهایش را از گونه های پر از مهرش پاك و خشك می كرد.او برای اینكه دوباره عاشق شده اشك می ریزد، او به آسمان و به رنگ طلوع چشم انداخته و به زندگی و عشق فكر می كند و اشك می ریزد.
من مطمینم او با این چشمانش و با این اشك شوقش به آرزویش كه دیدن معشوقش است خواهد رسید.
من این راز را از چشمانش خواندم، از حرفهایش فهمیدم .
او عاشق است عاشق خورشیدی است  كه طلوع عاشقی را به زندگی اش هدیه كرد
چه زیباست كه در آغاز عاشقی دوباره اش اینبار چشمانش خیس بود از شوق دیدار.برای دیدن عشقی دوباره لحظه شماری می كند و دلش را برای عاشق شدن آماده محبت و دوستی می كند .
 یكی ازچشمان او  منتظر فردا است  و یكی دیگر از چشمانش به آسمان دوخته شده به آسمانی كه شاید رنگش كه رنگ غروب است آخرین احساس تنهایی را برایش به همراه داشته باشد.چون فردایش دیگر توام با  تنهایی نخواهد بود.
پس ای تنهای امروز هرچه دل تنگت خواست اشك  بریز و ناله كن و هرچه دردو دل داری را فاش نكن چون فردا عشقی به تو خواهد رسید كه با آن عشق هرچه می خواهی می توانی دردو دل كنی، ای تنهای امروز و ای عاشق فردا.

s2. بازدید : 99 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

او به آنچه كه می خواهد خواهد رسید ، در طلوع دوباره زندگی اش.
او به همگان خواهد گفت من عاشقم، به خورشید ، به ماه ، به آسمان.
خورشید درد او را بهتر فهمید ، طلوعی دوباره برای او در زندگی مهیا كرد به چشمان خیس او چشم انداخته بود و اشكهایش را از گونه های پر از مهرش پاك و خشك می كرد.او برای اینكه دوباره عاشق شده اشك می ریزد، او به آسمان و به رنگ طلوع چشم انداخته و به زندگی و عشق فكر می كند و اشك می ریزد.
من مطمینم او با این چشمانش و با این اشك شوقش به آرزویش كه دیدن معشوقش است خواهد رسید.
من این راز را از چشمانش خواندم، از حرفهایش فهمیدم .
او عاشق است عاشق خورشیدی است  كه طلوع عاشقی را به زندگی اش هدیه كرد
چه زیباست كه در آغاز عاشقی دوباره اش اینبار چشمانش خیس بود از شوق دیدار.برای دیدن عشقی دوباره لحظه شماری می كند و دلش را برای عاشق شدن آماده محبت و دوستی می كند .
 یكی ازچشمان او  منتظر فردا است  و یكی دیگر از چشمانش به آسمان دوخته شده به آسمانی كه شاید رنگش كه رنگ غروب است آخرین احساس تنهایی را برایش به همراه داشته باشد.چون فردایش دیگر توام با  تنهایی نخواهد بود.
پس ای تنهای امروز هرچه دل تنگت خواست اشك  بریز و ناله كن و هرچه دردو دل داری را فاش نكن چون فردا عشقی به تو خواهد رسید كه با آن عشق هرچه می خواهی می توانی دردو دل كنی، ای تنهای امروز و ای عاشق فردا.

s2. بازدید : 99 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

او به آنچه كه می خواهد خواهد رسید ، در طلوع دوباره زندگی اش.
او به همگان خواهد گفت من عاشقم، به خورشید ، به ماه ، به آسمان.
خورشید درد او را بهتر فهمید ، طلوعی دوباره برای او در زندگی مهیا كرد به چشمان خیس او چشم انداخته بود و اشكهایش را از گونه های پر از مهرش پاك و خشك می كرد.او برای اینكه دوباره عاشق شده اشك می ریزد، او به آسمان و به رنگ طلوع چشم انداخته و به زندگی و عشق فكر می كند و اشك می ریزد.
من مطمینم او با این چشمانش و با این اشك شوقش به آرزویش كه دیدن معشوقش است خواهد رسید.
من این راز را از چشمانش خواندم، از حرفهایش فهمیدم .
او عاشق است عاشق خورشیدی است  كه طلوع عاشقی را به زندگی اش هدیه كرد
چه زیباست كه در آغاز عاشقی دوباره اش اینبار چشمانش خیس بود از شوق دیدار.برای دیدن عشقی دوباره لحظه شماری می كند و دلش را برای عاشق شدن آماده محبت و دوستی می كند .
 یكی ازچشمان او  منتظر فردا است  و یكی دیگر از چشمانش به آسمان دوخته شده به آسمانی كه شاید رنگش كه رنگ غروب است آخرین احساس تنهایی را برایش به همراه داشته باشد.چون فردایش دیگر توام با  تنهایی نخواهد بود.
پس ای تنهای امروز هرچه دل تنگت خواست اشك  بریز و ناله كن و هرچه دردو دل داری را فاش نكن چون فردا عشقی به تو خواهد رسید كه با آن عشق هرچه می خواهی می توانی دردو دل كنی، ای تنهای امروز و ای عاشق فردا.

s2. بازدید : 96 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

درد عاشقی درمانی ندارد ، دوایی ندارد تنها دوایی كه می توان آن را در این دنیا پیدا كرد دوای محبت است باید عاشق هم به دنبال همین دوا باشد .
درد عاشقی ابدی است تا پایان زندگی همه عاشقان مبتلا به همین درد هستند.
تا كنون آن عاشق نتوانسته از دوای عاشقی جرعه ای بنوشد.
یاری ندارد، دلداری ندارد كه به او این دوا را هدیه دهد.
محبت دوایی نیست كه به هر كس بدهند محبت آنقدر ارزش دارد كه به همه كس نمی توان هدیه داد. باید به كسی محبت را هدیه كرد كه آن كس ارزش آن را داشته باشد .
محبت را نمی توان به كسی فروخت فقط می توان هدیه داد  به عنوان بهترین هدیه دنیا به كسی كه تا به حال طعم آن را نچشیده است.
اما آن عاشق ارزش این دوا را داشت چون درد زندگی را كشیده بود و می دانست محبت چقدر ارزش دارد .او می دانست,، چون درد بی محبتی را كشیده بود و ارزش آنرا خیلی بیشتر در دلش احساس كرده بود.اگر عاشقی جرعه ای از دوای محبت  را بنوش تا از دوری معشوقت بی درد و رنج باشی.تنها كسی كه این دوا را دارد معشوق زندگی است با دادن دوای محبت به تو احساس تنهایی از وجودت دور خواهد شد.آن موقع است كه احساس عاشقی در تو بیشتر می شود و می توانی به هر آنچه كه می خواهی با محبتی كه به تو می شود برسی در این دنیای عا شقی.

s2. بازدید : 81 یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 نظرات (0)

درد عاشقی درمانی ندارد ، دوایی ندارد تنها دوایی كه می توان آن را در این دنیا پیدا كرد دوای محبت است باید عاشق هم به دنبال همین دوا باشد .
درد عاشقی ابدی است تا پایان زندگی همه عاشقان مبتلا به همین درد هستند.
تا كنون آن عاشق نتوانسته از دوای عاشقی جرعه ای بنوشد.
یاری ندارد، دلداری ندارد كه به او این دوا را هدیه دهد.
محبت دوایی نیست كه به هر كس بدهند محبت آنقدر ارزش دارد كه به همه كس نمی توان هدیه داد. باید به كسی محبت را هدیه كرد كه آن كس ارزش آن را داشته باشد .
محبت را نمی توان به كسی فروخت فقط می توان هدیه داد  به عنوان بهترین هدیه دنیا به كسی كه تا به حال طعم آن را نچشیده است.
اما آن عاشق ارزش این دوا را داشت چون درد زندگی را كشیده بود و می دانست محبت چقدر ارزش دارد .او می دانست,، چون درد بی محبتی را كشیده بود و ارزش آنرا خیلی بیشتر در دلش احساس كرده بود.اگر عاشقی جرعه ای از دوای محبت  را بنوش تا از دوری معشوقت بی درد و رنج باشی.تنها كسی كه این دوا را دارد معشوق زندگی است با دادن دوای محبت به تو احساس تنهایی از وجودت دور خواهد شد.آن موقع است كه احساس عاشقی در تو بیشتر می شود و می توانی به هر آنچه كه می خواهی با محبتی كه به تو می شود برسی در این دنیای عا شقی.

تعداد صفحات : 13

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • كاربروبازديدكننده محترم براي بازديدازهمه مطالب هرجه زودترثبت نام كنيد.متشكرم

    بازيگران خارجي

    سريال هاي 91

    بازيگران ايراني

    ورزشكاران

    خوانندگان ايراني

    گالري طبيعت

    مطالب آموزنده

    عکس های روز
  •  
  • عکس حیوانات

    عکس سریال ها و فیلم های ایرانی

    هنرپیشه زن

    آموزش و سکسولوژی_هفت راه برای افزایش مقدار اسپردرمردها

    داستان عشق واقعي باشكست..

    مرجع عکس

    همسرداري

    عکسهای فیلم پیمان

    فیلم یک خانواده محترم

     

    عکس های مدل لباس های مجلسی بانوان

    عکسهای بسیار زیبای بازیگران ایرانی به همراه همسران واقعیشان
    سپاه از احمدی نژاد/در مورد احمدی نژاد(2)

    آموزش و سکسولوژی_هفت راه برای افزایش مقدار اسپردرمردها

    ادبیات معاصرو برگزیده های کوتاه عاشقانه

    ادبیات معاصرو برگزیده های کوتاه عاشقانه

    ماساژ جنسي در بانوان ماساژ جلوي بدن:

    ماساژ جنسي در بانوان ماساژ جلوي بدن:

    عکسهای فیلم روزی روزگاری فوتبال با کارگردانی نیکی کریمی

    عکس‌های سریال دختران حوا

    عکس‌های فیلم عقاب صحرا

    عکس‌های فقیهه سلطانی در تئاتر «یک تنبیه با شُکوه

    عکس‌های جدید شقایق دهقان

    قدرت آرايش درزيبايي

    آمار سایت
  • کل مطالب : 583
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 66
  • آی پی امروز : 33
  • آی پی دیروز : 18
  • بازدید امروز : 312
  • باردید دیروز : 119
  • گوگل امروز : 4
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 533
  • بازدید ماه : 879
  • بازدید سال : 6,049
  • بازدید کلی : 136,773